ساجد کوچولوساجد کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 4 ماه و 22 روز سن داره

امانتی خدا

داستان اسلام خدیجه رضی الله عنها و پسر عمویش

1393/12/12 11:18
نویسنده : raja
1,220 بازدید
اشتراک گذاری

امانتی اسلام خدیجه ورقه رضی الله عنهما

  از عروة بن زبير رضی الله عنه روايت است كه گفت: يكي از همسايه‏هاي خديجه بنت خويلد براي من تعريف كرد كه او از پيامبر صلی الله علیه و سلم شنيده در حاليكه به خديجه مي­گفت: «اي خديجه! به الله قسم لات را نمي‏پرستم و به الله قسم كه هيچگاه عزي را نمي­پرستم.» زبير گفت: آنگاه خديجه  گفت: لات را رها كن! عُزي را رها كن![1] (راوي) گويد: لات و عزي بت آنها بودند كه آنها را عبادت مي­كردند، سپس دراز مي­كشيدند.[2]

از عايشه رضی الله عنها نقل است كه گفت: اولين چيزي كه با آن وحي بر پيامبر آغاز گشت، رؤياي صادق در خواب بود. پيامبر هر خوابي كه مي‏ديد، مانند سپيده صبح به وقوع مي­پيوست، سپس خلوت گزيني در نظرش خوشايند جلوه داده شد. او در غار حرا خلوت مي­كرد و تحنث مي­نمود ـ يعني چند شب مشخص و معيني را عبادت مي­نمود ـ قبل از آنكه به ميان اهلش باز گردد و براي اين كار توشه و زاد بر گیرد، سپس به سوي خديجه باز مي­گشت و براي مانند آن، توشه بر مي­گرفت، تا اينكه حق به سوي او آمد[3] و او در غار حرا بود.

 

   آنگاه فرشته (يعني جبرئيل ) به سوي او آمد و گفت: بخوان! پيامبر فرمود: من خواندن بلد نيستم! پيامبر گفت: مرا گرفت و فشار داد، تا جاييكه اذيت شدم، سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان! گفتم: من خواندن بلد نيستم، آنگاه دوباره مرا گرفت و فشار داد، تا جاييكه اذيت شدم، سپس مرا رها كرد و گفت: بخوان! گفتم: ‌من خواندن بلد نيستم، آنگاه مرا گرفت و براي بار سوم فشار داد، سپس مرا رها كرد[4] و گفت:

( اقرأ باسم ربك الذي خلق *خلق الإنسان من علق* خلق الإنسان من علق ) (علق: 1- 3)

«(اي محمّد! بخوان چيزي را كه به تو وحي مي‌شود. ) بخوان به نام پروردگارت. آن كه (همه جهان را) آفريده است. ‏‏ انسان را از خون بسته آفريده است. ‏‏ بخوان! پروردگار تو بزرگوارتر و بخشنده‌تر است.» ‏

   رسول خدا با اين حالت بازگشت در حاليكه قلبش مي­لرزيد و بر خديجه دختر خويلد وارد شد و گفت: مرا بپوشان! مرا بپوشان! آنگاه او را پوشاند، تا اينكه ترس و وحشت از او رخت بربست، جریان را به خديجه گفت و پیامبر گفت: من از خودم می‏ترسم.

    آنگاه خديجه گفت: نه بخدا، هرگز الله تو را خوار و زبون نمي­سازد، زيرا تو صله رحم بجا مي­آوري و سخن راست مي­گويي و بار ناتوانان را به دوش مي‏كشي، (يعني هركسي را كه از ناحيه فقر يا كثرت عيال يا يتيمی تحت فشار باشد، بوسيله انفاق كردن بر آنها، او را ياري مي­بخشي.) و به فقرا كمك مي­كني (و اين بدينگونه است كه بدون چشمداشت به آنها مال مي­­دهي) و از ميهمانان پذيرايي مي‏نمايي و در راه حق، مشكلات را تحمل مي­نمايي. آنگاه خديجه او را نزد پسر عمويش ورقه بن نوفل بن اسد بن عبدالعزي برد. او شخصي بود كه در جاهليت مسيحي شده بود، او به زبان عربي مي­نوشت و انجيل را به زبان عربي درآورد و او پيرمردي سالخورده و نابينا بود. خديجه  به او گفت: اي پسر عمو! از برادرزاده‏ات بشنو كه چه مي­گويد.

   ورقه به پيامبر فرمود: اي برادرزاده! چه شده­؟ آنگاه پيامبر آنچه را كه ديده بود، براي او تعريف كرد. ورقه به او گفت: اين همان ناموسي[5] است كه الله تعالي آن را بر موسي نازل كرد. اي كاش، در آن زمان (كه مي­آيی) جواني قوي بودم (تا بتوانم تو را ياري فراوان دهم) كاش زنده مي­بودم آن هنگام كه جمعی تو را از شهر بيرون مي­كنند. آنگاه پيامبر به او گفت: آيا مرا بيرون مي­كنند؟ گفت: آري. پيامي را كه تو آورده­اي، هيچ پيامبري نياورده است، مگر اينكه با او دشمني شده است.

   اگر من تا آن زمان زنده بمانم، با تمام وجود تو را ياري خواهم كرد. سپس ديري نپائيد كه ورقه فوت كرد و وحي براي مدت زماني قطع شد. روايت از بخاري و مسلم.[6]

    از جابر بن عبدالله روايت است كه گفت: در مورد ابوطالب از پيامبر سؤال كرده شد كه آيا پيامبري تو هيچ نفعي به او مي­رساند؟ فرمود: 
« آري، او را از غليان جهنم به جاي كم عمق آن خارج كرده است.»

   و در مورد خديجه هم از او سؤال شد ـ زيرا وي قبل از فرائض و احكام قرآن فوت كرده است ـ پيامبر فرمود: « او را بر روي يكي از رودهاي بهشت ديدم، در خانه زربافتي كه هيچ هياهو و خستگي و مرارتي در آن وجود ندارد. »

   در مورد ورقه بن نوفل از او سؤال شد. گفت: « او را در بطنان[7] بهشت ديدم كه لباسي ابريشمي بر تن داشت.»

   در مورد زيد بن عمرو بن نفيل از او سؤال شد، گفت: « او در روز قيامت بعنوان يك امت جداگانه در بين من و عيسي زنده مي­شود.»[8]

   نكته­ها و عبرتها

1ـ فضيلت خديجه و خونسردي و درست انديشي و هوشمندي او.

از پيامبر ثابت شده كه فرمود: «خیر نساء اهل الجنه اربع: مریم بنت عمران، فاطمه بنت محمد، خدیجه بنت خویلد و آسیه امراءه فرعون»[9] « بهترين زنان بهشتي چهار زن هستند: مريم دختر عمران، فاطمه دختر محمد، خديجه دختر خويلد و آسيه زن فرعون.» و نيز از او ثابت شده كه فرموده: «بهترين زنان آن ـ يعني زنان اين امت ـ خديجه دختر خويلد است.» متفق عليه.[10]

2ـ كسي كه متصف به اخلاق فاضله باشد و حريص و علاقمند به ياري دادن برادران محتاجش باشد، شايسته است كه به خير توفيق داده شود. در حديث از پيامبر روايت شده كه فرموده است: «والله فی عون العبد ما کان العبد فی عون اخیه» «الله تعالي در ياري بنده است مادام كه بنده در ياري برادرش باشد.» روايت از مسلم.[11]

   به همين خاطر، بر مسلمانان لازم است كه بر ياري دادن محتاجان و دادن صدقه بر مسكينان و يتيمان و بيوه زنان ـ خواه با مال يا با تأمين نيازهاي آنها يا با ياري دادن آنها بر تأمين نيازها ـ حریص باشد.

3ـ فضیلت همسر عاقل و صالح و اينكه او ـ بعد از الله تعالی ـ بر تحمل سختي­ها و مشكلات بهترين مدديار شوهرش است.

4ـ بر انسان مسلمان لازم است كه در امور مهم به مشورت و نظر خواهي ديگران علاقمند باشد.

5 ـ بر او لازم است كه به مشاوره با كساني علاقمند باشد كه نيك انديش بوده و كارشناس و مصلحت خواه هستند، همان كساني كه خير و مصلحت كساني را مي­خواهند كه با آنها مشورت مي­كنند و نكاتي را به آنها يادآور مي­شوند كه هم براي او و هم براي مسلمانان خير و منفعت است.

در مقابل، نبايد با كسي مشورت كند كه از الله تعالي نافرماني كرده و همه هم و غم خود را دنيا قرار داده است ـ زيرا اگر او رأي و نظر درستي مي­داشت هرگز دنياي فاني را بر آخرت جاوید و پايدار ترجيح نمي­داد ـ و در كارهايي كه موجب نجات او از احوال سرسام آور آن هستند، ‌انديشه نكرده است. اين فرد مشابه كساني است كه الله تعالي در مورد آنها فرموده است:

 ( إن هؤلاء يحبون العاجلة ويذرون وراءهم يوما ثقيلا ) (انسان: 27)

« ‏ اين (كافران و مشركان) زندگي زودگذر دنيا را دوست مي‌دارند ، و روز سخت و دشوار آخرت را پسِ پشت خود مي‌افكنند. ‏»

گذشته از اين، اگر فرد عاصي داراي نظر درستي مي­بود، هرگز نافرماني و معصيتِ الله تعالي را نمي­كرد در حاليكه خوب مي­داند معصيت، علتِ سوزاندن او با آتش و محروم كردن او از بهشت است. در صحيح بخاري از پيامبر  آمده است كه فرمود: « کل امتی یدخلون الجنه الا من ابی » « همه امتم وارد بهشت مي­شود مگركسي كه امتناع ورزد.» گفتند: چه كسي امتناع مي­ورزد اي رسول خدا؟ فرمود: «من اطاعنی دخل الجنه و من عصانی فقد ابی» «هركس كه از من اطاعت كند، وارد بهشت مي­شود و هركس از من سرپيچي كند، در حقيقت ابا و امتناع نموده است.»[12]

چنانكه احتمال دارد فرد عاصي در اثر فسق و فجوري كه دارد، نسبت به كسي كه با او مشورت كرده، حسادت بورزد، يا در اثر همين فسق بي‏آنكه مصلحت وي را در نظر بگيرد، هر نظري را كه به فكرش خطور كند، به او بگويد، يا خيري را به او اشاره كند كه مايه زيان ديگران است، يا نوعي معصيت الله تعالي است.

بدينسان فرد احمقي كه كارها را در جاي خود قرار نمي­دهد، نبايد مورد مشاوره و نظرخواهي قرار بگيرد، زيرا در حاليكه خير و منفعت او را مي­خواهد، موردي زيان آور را به او پيشنهاد مي­نمايد.

6ـ  فضل ورقه بن نوفل و اينكه او از جمله مؤمنان موحد است كه به بهشتي بودن او، شهادت و گواهي داده شده است.

7ـ  يكي از سنت­هاي خداوند در اين جهان، وجود نبرد ميان حق خواهان و باطل خواهان و پيامبران و دشمنان آنها از مشركان، ميان پيروان پيامبران از مبلغان و مصلحان و دشمنان آنها از كفار و فُساق و منافقان، مي­­باشد؛ لذا، هركسي که به سوی الله دعوت می‏کند، لازم است كه به زيور صبر و حكمت آراسته گردد و (بداند) كه اجرش با خداست.

8ـ بر انسان مسلمان لازم است؛ بر ياري دادن پيامبران حریص باشد، بدينگونه كه دیگران را به راه آنها دعوت کند و نيز لازم است كه داعيان الي الله و آمران به معروف و ناهيان از منكر را ياري دهد، آنهم با انواع وسايلي كه مي­تواند از آنها استفاده كند و شديداً از اين بر حذر باشد كه بخواهد راه كفار و منافقان و فساق را براي اذيت كردن داعيان الي الله در پيش بگيرد، خواه اين كار با قول باشد يا با غير آن.[13] و الله اعلم

9ـ فضل زيد بن عمرو بن نفيل و اينكه او از جمله موحدان است و در روز قيامت بعنوان يك امت برانگيخته خواهد شد.

10ـ فضل و برتري با نسب نيست بلكه با ايمان و تقوي است.

11ـ هدايت به دست الله تعالي است، آن را به هركس كه بخواهد مي­بخشد، به همين خاطر است كه پيامبر نتوانست عمويش ابوطالب را به اسلام هدايت نمايد؛ زيرا الله تعالي آن را برايش مقدور نفرموده است.[14]

12ـ اثبات شفاعت پيامبر براي عمويش ابوطالب در روز قيامت؛ كه بخاطر شفاعت او، عذاب بر او تخفيف داده مي­شود، اما از آتش خارج نمي­شود. 

-------------------------------------------------

1]) به احتمال زياد اين مقوله قبل از بعثت بوده باشد. نگا: حاشيه السندي علي المسند 29/ 467.

[2]) روايت از امام احمد (17947) و اسنادش صحيح است، رجالش، رجال صحيحين است جز همسايه خديجه كه صحابي مجهول است و مجهول بودنش مشكلي ايجاد نمي­كند.

[3]) تا اينكه وحي براي او فرود آمد.

[4]) نووي در شرح مسلم گفته است: « علما گفته­اند: حكمت در فشار دادن پيامبر اين است كه وي سرگرم التفات نشود و كارش را جدي بگيرد، آنگونه كه قلبش را براي آنچه كه جبرئيل به او مي­گويد، كاملاً آماده نمايد. و اين امر را سه بار تكرار كرد تا در يادآوري مبالغه نمايد، همچنين اين امر بيانگر اين است كه بر استاد و معلم لازم است، در يادآوري به متعلم و دستور دادن به حاضر كردن قلبش، احتياط نمايد. و الله اعلم.

[5]) ناموس در لغت: صاحب سر خير است و در مقابل ناموس، جاسوس قرار دارد و آن صاحب سر شر است و مراد در اينجا، جبرئيل است، بدين علت بدين نام نامگذاري شده كه الله تعالي او را به وحي اختصاص داده است.  

[6]) صحيح البخاري، بدء الوحي 3، التفسير (4953) و صحيح مسلم: الايمان (160)

[7]) بطنان جمع بطن است و وسط يا اصل آن چيز مي­باشد. و منظور اين است كه او از راهيافتگان به بهشت است. نگا: النهايه ماده بطن.

[8]) روايت از ابويعلي (2047) و در سندش مجالد است كه ضعفي در او وجود دارد. و هيثمي (9/416) گفته است: « در آن مجالد وجود دارد و اين چيزي است كه از حديث مجالد مورد مدح و تعريف قرار گرفته است. و بقيه رجالش، صحيح هستند.» و هر فقره از فقرات آن داراي شواهدي است. پس اين روايت هم با شواهدش صحيح است. نگا: صحيح البخاري (1792، 3816، 3820، 6208) و صحيح مسلم (209،2432،2434) و مسند ابويعلي (973).

[9]) روايت از امام احمد در فضائل الصحابة (1136 ـ 1339) با اسنادي صحيح، و حافظ ابن حجر آن را در فتح الباري 7/ 135 صحيح دانسته است.  

[10]) صحيح البخاري (3865) و صحيح مسلم (2430).

[11]) صحيح مسلم (2699).

[12]) صحيح البخاري (7280).

[13]) در رابطه با شرح داستان اسلام آوري ورقه و بيان بعضي از فوايد آن نگاه كنيد به شرح مسلم اثر نووي 2/197 ـ 204، جامع الاصول، الوحي 11/279، 278، فتح الباري 1/22 ـ 27و 8/716 ـ 721، الفتح الرباني: السيرة 20/207 ـ 208.

[14]) نگا: سخن حافظ ابن قيم كه در اثناي بيان نكته­ها و عبرتهاي داستان مسلمان شدن حضرت سلمان فارسيط ان شاءالله مي­آيد.

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امانتی خدا می باشد