ساجد کوچولوساجد کوچولو، تا این لحظه: 10 سال و 5 ماه و 22 روز سن داره

امانتی خدا

خاطره اولین روزی که مامانی کشفت کرد

1392/2/14 21:47
نویسنده : raja
538 بازدید
اشتراک گذاری

سلام جوجو جون. بزار از اولین لحظاتی که فهمیدم تو دلمی هم یه ذره برات بگم.



راستش چند هفته بود پایین شکمم خیلی درد داشت. طوری که حتی شب از خواب بیدارم می کرد و بهم فشار میاورد. البته با اینکه شب خواب درستی نداشتم و چند بار از خواب می پریدم ولی عجیب بود که واسه نماز صبح بیدار می شدم و بابایی رو هم که بیدار می کردم بی دردسر بلند میشد. تا اینکه یکی از این شب ها که سرما هم خورده بودم و حالم زیاد خوش نبود و گلو درد و استخون درد هم داشتم با بابایی رفتیم دکتر. همه حالت هامو واسه جناب دکتر گفتمو از قضا دکتر هم شروع به نوشتن یه سوزن پنی سیلین خوشگل کرد که یه دفعه وسط نوشتنش پریدم و بهش گفتم: آقای دکتر احتمال نداره من باردار باشم؟ جناب دکتر هم که یه دفعه شوکه شده بود گفت: پس بزار اول برات یه آزمایش بارداری بنویسم که دیگه نفس راحت کشیدم. آخه اگه تو توی دلم بودی و اون واکسنه رو نوش جان میکردم دیگه خدای نکرده کارت ساخته بود. خدا رحم کرد...اوه

همون شب از داروخونه یه تست بارداری واسه خودم خریدم و نصف شب که دوباره از درد بیدار شدم، تست رو انجام دادم و در کمال ناباوری و تعجب دیدم که...........تعجب

الهی مامان فدای گل روی فسقلیت بشه عزیز دل من. تست نشون داد که خدای مهربون یه جوجه فسقلی هم به من و باباییت امانت سپرده. واااااااااااای اگه بدونی چه حالی شدم!!!هورا

همون لحظه وضو گرفتم و برای بودنت سجده شکر به جا آوردم و برای هممون دعا کردم. باباییت که با سر و صداهای من و گریه کردنم از خواب پریده بود داشت از تعجب شاخ در میاورد. بعدش یه پیام تبریک واسه بابا شدنش رو میز آینه ای گذاشتم و بهش گفتم برو خودت رو تو آینه ببین. اون طفلی هم که کلا هنگ کرده بود با اصرار من پا شد رفت تا خودش رو تو آینه ببینه، چشمش به برگ پیام من افتاد و بدون عینک تا دو ساعت کلمه کلمه جملات رو سر هم کرد، از خوشحالی بال در آورد  رفت هوااااا.زبان

تازه فهمیدم که حکمت اینکه نماز صبحامون رو به موقع بیدار میشدیم تو بودی جوجو جان. یادت باشه تاریخ پیدایشت تو شکم مامانی از 91/11/22 ثبت شده. یعنی اون طور که من حساب کردم به سلامتی باید حوالی 92/8/22 به دنیا بیای

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (1)

مریم
19 اردیبهشت 92 0:42
واای چه خاطر زیبا و قشنگی و قشنگتر از اون هم این وبلاگ زیبایت هست موفق باشی عزیزم انشالله جوجو فسقلیت هم صحیح و سالم دنیا بیاد وتو اغوش بگیری


سلام خاله جان
از لطف و مهربونی شما بسیار بسیار ممنونم. به امید خدا ان شاء الله
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به امانتی خدا می باشد