نتایج واکسن
سلام ساجد کوچولوی مامان. جونم برات بگه که اون روز بعد واکسن که اومدیم خونه، گفتم بهت استامینوفن دادم که درست نخوردی و بیشترش رو بیرون ریختی ولی خوابت برد و منم اومدم اینجا و گزارش آمپول زدنت رو نوشتم اما... اما این خواب آروم چندان دوامی نداشت! وقتی از خواب بیدار شدی و غذاتو خوردی یاد واکسن زنده شد و با تکون دادن پات از شدت درد چنان جیغی کشیدی و گریه ای سر دادی که مات و مبهوت مونده بودم باهات چی کار کنم! به بابایی گفتم اتو رو بیاره تا اینکه حوله گرم بزارم روی پات، اما تا حوله رو میزاشتم بیشتر دردت میومد و پاتو تکون میدادی و تا پاتو هم تکون میدادی باز دردت بیشتر میشد و مامانی هم جز گز کردن خونه و تکون دادنت رو دستاش چاره ای نمیدید!! ...